سگ نوشته اریک امانوئل اشمیت ترجمه یسرو شحبیبی انتشارات نیلوفر من زانو زدم و دست به سویش دراز کردم. سگ خود را در آغوشم افکند و دیوانهوار به لیسیدن دهانم افتاد. تماس زبانش به حیرتم انداخت. کمی مشمئزکننده بود. زیانش زبر بود و مرا میسایید ولی زادش گذاشتم که چهرهام را بلیسد. این سگی … ادامه خواندن سگ
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.